لطفا اجازه دهيد به سبز بودن و سبز ماندن افتخار كنيم
ياد آن روزهاي نخستين بعد از كودتاي انتخاباتي به خير، كه جنبش سبز نيرومند و هدفمند بذرهاي خودباوري و اميد را در دلهاي ما رويانيده بود و در مقابل ولي امر مسلمين جهان را در نماز تزوير به منبر ذلت و التماس وناله كشانيده بود. دوراني كه مذهبي و غير مذهبي ، تحريمي و غير تحريمي ، اصلاح طلب و غير اصلاح طلب ، در كنارهم ، روزها خيابانها را با اتحاد و شجاعت خود فتح مي كرديم و شبها با فرياد الله اكبر و مرگ بر ديكتاتور جشن پيروزي را بر فراز پشت بامها برگزار مي نموديم. ياد آن روزها به خير كه همه ي نقابهاي دروغ و تزوير را از چهره ي حكومت ديني كنار زديم و به دنيا گفتيم كه احمدي نژاد نماينده ي ايران نيست بلكه عصاره اي از نهايت حماقت و رذالت است كه خواسته و ناخواسته گربانگير ملت ما شده است ، ملتي كه احترامشان براي دموكراسي و آزادي را با مايه گذاشتن از جان و آزادي خود براي پس گرفتن رايشان نشان دادند اما صد دريغ و افسوس كه حتي به آنها اجازه داده نشد كه لااقل ( به جای خامنه ای و چماقداران همدستش ) خودشان نويسنده ي پرده ي پاياني اين خيمه شب بازي مضحك انتخاباتي نظام شوند
به هر حال عمر آن دوران به ياد ماندني كه همه صرف نظر از هر عقيده و جناحي در يك چيز متفق القول و متحد بوديم و آن ابطال انتخابات وبركناري احمدي نژاد بود به سر رسيد و زماني كه علي رغم همه ي هزينه هاي داده شده اين هدف حاصل نشد جنبش سبز وارد يك مرحله از تظاهرات بي هدف ( اعتراض به خاطر اعتراض ) و به دنبال آن خانه نشيني و ركود گشت. پس ناخواسته فرصتي مهيا شد تا درسهايي را كه خوانده بوديم مرور كنيم ، دور اشتباهاتمان خط قرمزي بكشيم ، موفقيتهايمان را پررنگتر كنيم وبه اين ترتيب بر اساس تجربه هاي ديروز براي فرداهايمان برنامه ريزي كنيم . اما متاسفانه ما كه چندين ماه با خون خود مشقهايمان را نوشته بوديم و تاولهاي پاهايمان از طي كردن مسير مكتبهاي خياباني هنوز كه هنوز است خوب نشده اند ، در مرحله ي مرور كم آورديم .
ما باختيم، نه به ديكتاتور حقيقي و حقير كنوني ، بلكه به ديكتاتورهاي بزرگ و مهار نشدني درونمان باختيم .با سطحي نگري تمركزمان را از روي دشمن اصلي و واقعي برداشتيم و به دنبال يافتن خائن و مزدور صف سبزها را به هم ريختيم و از هم گسستيم . هركسي كه زبان به انتقاد گشود، گذشته از صواب و ناصواب بودن سخنانش ، فوري در خلوص نيتش ترديد كرديم و شديم مثل بسيجي ها كه خودشان را به مخلص و غير مخلص طبقه بندي مي كنند . چارچوبي براي اتحاد مشخص نكرديم و يا آنقدر چارچوب اتحاد را تنگ نموديم كه جايي براي بحث و تعامل با گروههاي متفاوت نگذاشتيم و جالب آنكه مدعي تكثرگرايي هم گشتيم . گويا فراموش كرديم كه اتحاد فقط بر مبناي اهدافي روشن و عمومي صورت مي گيرد نه بر سر اهداف جناحي و حذف كردن و منزوي كردن منتقدين و مرددين . به جاي اينكه به جذب قشر خاموش جامعه بپردازيم با عدم نقدپذيري وعدم تحمل مخالفين همه ي روشني ها و چراغهايي كه رنگ نورشان با رنگ سبز دلخواه ما تفاوت داشت را بي رحمانه خاموش كرديم . با هخا بيني و مزدور بيني منتقدين و تحقير خارج نشين ها كمربندي از جنس خودخواهي به دور جنبش كشيديم و حلقه ي سبزها را روز به روز تنگتر كرديم و به جاي وسعت بخشيدن به ديدمان و بحث بر روي راهكارها ي اعتراض مهمترين مسئله و دغدغه مان اين شد كه آيا ندا از اول قصد راي دادن نداشت يا فرصت راي دادن براي او مهيا نشد؟!
به جاي اينكه روحي تازه در تن خسته و رنجور جنبش بدميم ، با بلاهت به تقسيم ارثيه بر سر اين كالبد در حال احتضار مشغول شديم و گاه در نتيجه ي يك تقسيم ناعادلانه جنبش را فقط و فقط از آن اصلاح طلبها دانستيم و بقيه را متهم به فرصت طلبي و موج سواري كرديم . شايد از اين نكته غافل بوديم كه تنها زماني بحث استفاده يا سو استفاده مي تواند مطرح گردد كه جنبش در مرحله ي اقتدار باشد و در وضعيت كنوني دعوت براي توجه به قوميت ها و عقايد مختلف ،نه براي فرصت طلبي، بلكه تنها براي كمك به رشد جنبش و از روي دلسوزي براي حال ايران و مردمانش است. در هر حال عده اي نا آگاهانه راه پيروزي را درمقدس سازي و ديكتاتوري كلامي يافتند و غافل شدند كه اگر من مي خواهم سبز باشم براي منفعت جويي يا مقدس پنداشتن رنگ سبز نيست ، بلكه فقط به اين خاطر است كه راه پيروزي را در يك اتحاد روشن و شفاف مي بينم ومعتقدم كه تقويت كردن همين جنبش سبز، كه كم و بيش در داخل و خارج شناخته شده ،بهتر از آن است كه تا مدت زماني نامعلوم به انتظار تولد جنبش ديگري از رنگي ديگر بنشينيم ، پس تمنا مي كنم لطفا اجازه دهيد كه به سبز بودن و سبز ماندن افتخار كنيم .
8 Responses to لطفا اجازه دهيد به سبز بودن و سبز ماندن افتخار كنيم
مگر ما باخته ایم؟ اگر ما باختیم چرا آنها روز بروز ضعیف تر میشوند..
برادر هر جنبشی مرحله سینوسی خود را طی میکند مگر بعد از 15 خرداد تا سال 56 چند سال طول نکشید که همه چیز به قول شما آرام است و کوروش بخواب که ما بیداریم؟! چه شد که سال 56 دیگر رفتنی شد و 57 این تعبیر به واقعیت پیوست. دوره جنبش سبز نیز همین است الان دوره آگاهی بخشی جنبش است و این دوره مهمترین دوره است. آن آغاز، پایانی بود برای تقدس نظام و اینک این ترک میرود که با دست خودشان و با همت و آگاهی ما عمیق تر شود پس زیاد نگران نیستیم. ماندنی هستیم و کسی که رفتنی است دروغ است و فریب
از من به شما نصیحت،تا زمانی که اون پسرهای زیر ابرو بداشته،سوسول و شمال شهری که محاله درد محرومین جامعه را درک کنند و حقوق اقوام غیر فارس را نادیده بگیرند.در این حرکت حضور دارند،پیروزی غیر ممکنه.نتیجه اش هم را دارین میبینید که توده مردم از شما فاصله گرفته اند،وگرنه تا حالا دمار رزیم در اومده بود.شما واقعا انتظار دارید مردم عادی و محرومین حسابشون رو با اون بچه سوسولها یکی بدونن؟ و از شما جدا نشن؟؟
هیچ فکر کرده اید چرا موسوی و کروبی انطور که باید ،با شما همراهی نمیکنند؟؟؟واقعا انتظار دارید موسوی و کروبی و امثالهم خود را کنار سوسولهای شمال شهری و زیر ابرو برداشته ها بدونن؟؟؟
پرگار جان ضعيفتر شدن اونا بخشيش به خاطر حماقت خودشونه بخش ديگه ش به خاطر مشروعيت زدايي گسترده از حكومت ديني تو جريان انتخاباته كه مديون همين جنبش سبزه ، اين مشروعيت زدايي همون برد ماست باخت ما هم كم كاريمون تو جذب قشر خاكستري و بسط ندادن تفكرات دموكراتيك توي نهاد جنبش و جامعه ست . البته قبول دارم كه شايد يكم تند رفتم ولي بايد به خودمون بيايم چون اين وضعيت منفعل جنبش اصلا خوشايند نيست
احسان جان جنبش در مرحله ي در جازدنه و هنوز وارد مرحله ي آگاهي بخشي نشده ، چون اگه اينطوري بود لااقل به همت سبزهاي خارج يك شبكه ي قوي و درست حسابي تا حالا راه مينداختيم و اگه اينطوري بود مردم دوباره تو روز مرگي هاي خودشون گم نمي شدن. تا زماني هم كه هدفهاي جنبش به طور شفاف مشخص نشه اوضاع همينه، خب عزيز بايد بدونيم كه هدف چيه تا بر مبناي اون زمينه هاي آگاهي بخشي هم برامون مشخص بشه . به هر حال درسته كه پيروزي هميشه با حقيقته ولي بايد دست اين حقيقت رو بگيريم و از بين همه ي سياهي ها به مردم نشونش بديم تا بتونيم به يك پيروزي نزديك و حقيقي برسيم
ناصر آقا اولا بچه سوسول خودتي :دي ، دوما باهات موافقم بايد به اقشار ضعيف و قوميتها خيلي بيشتر از اين توجه بشه (همون جذب نيروهاي خاكستري). به هر حال حرف حساب زدي و ما هم خيلي جسارت كرديم كه به حرف حسابت جواب داديم :)
از افتخارات این جنبش همین بس که توانست همین حوانان بقول شما سوسول و بقول ما قدرتمند و آگاه و از جان گذشته را به میدان بکشاند و سخاوتمندانه جان خود را در طبق اخلاص نثار عقیده و آرمانش کند و حماسه بیافریند ، جنبش نمرده بلکه فتیله شعله اش پایین کشیده شده تا زمان کافی برای پختنش فراهم گردد .
Something to say?