تبعات شوم و ویرانگر قومیت گرایی ( مروری کوتاه بر جنگ بوسنی )
جنگ سه سالهٔ داخلی بوسنی که فقط پانزده سال از پایان آن میگذرد یک نمونهٔ معاصرو تامل برانگیز از غلبهٔ تعصبات قومیتی و نژادی بر تمام پیشرفتهای فکری بشری در زمینهٔ گرامیداشت حقوق و برابری انسانهاست. نسل کشیها و جنایات گستردهای که در طول این جنگ به وقوع پیوستند تلنگری بودند بر انسان امروزی که تا نژادپرستی و قومیت گرایی وجود دارد نمیتواند به مختومه شدن همیشگی پروندههای جنایت علیه بشریت امیدوار باشد و این حقیقت تلخ را برجسته میکند که هرچند در ظاهرحیات سیاسی و اجتماعی نازیها به پایان رسیده است اما در عوض علفهای هرز نئونازیسم از بذرهای حماقت خودبرتربینی و خودخواهی انسان روییدهاند. شاید بهتر باشد که برای درک و لمس بیشتر تبعات قومیت گرایی و نژادپرستی که حتی در عصر کنونی و با وجود نهادهای متعدد حقوق بشری از قدرتی جنون آمیز برای ویرانی بنیاد صلح و آرامش برخوردارند، جنگ بوسنی، دلایل شروع و نتایج مصیبت بار آن را به طور خلاصه بررسی کنیم.
کشور بوسنی و هرزه گوین با ترکیب قومیتی ۴۸% بوسنیایی، ۳۷% صرب و ۱۴% کروات طی برگزاری رفراندم استقلال در سال ۱۹۹۲ از کشور یوگسلاوی سابق جدا و مستقل شد. نتیجهٔ این رفراندم از طرف صربهای بوسنی غیر قانونی و غیر قابل استناد عنوان شد، چرا که اکثرا به دعوت محافل و انجمنهای صرب آن را تحریم کرده بودند و همین تحریم و نپذیرفتن نتیجهٔ رفراندم دستاویزی برای صربهای بوسنی قرار گرفت تا باحمایت مالی و نظامی صربستان و مونتنگروی شعلههای جنگ را بیفروزند. به این ترتیب تجزیه طلبان صرب به قصد اشغال مناطق صرب نشین و بوسنی شرقی و غربی و الحاق آنها به صربستان برای تحقق رویای صربستان بزرگ نبردهای مسلحانهٔ گستردهای را در سرتا سر کشور آغاز کردند. در مدت کوتاهی حکومت مرکزی کنترلش را بر روی کلیت کشور از دست داد و همزمان کرواتها نیز با حمایت کشور کروات نبردهای جدایی طلبانهای را به قصد جدایی بخشهایی از مناطق بوسنی نشین و توسعهٔ مرزهای قومیتی خود به راه انداختند. از آنجایی که بوسنیها ضعیفترین محور جنگ را به خاطر مجهز نبودن و عدم آمادگی نظامی نیروهای بوسنیایی تشکیل میدادند، زمینهایشان هم برای کرواتها و هم برای صربها آسانترین گزینه برای تصرف به شمار میآمدند. در مقابل صربها که از یک طرف مجهز به تجهیزات نظامی متعلق به ارتش ملی یوگسلاوی، باقی مانده از دوران قبل از استقلال، بودند و از طرف دیگر نقاط کلیدی چون نیرو گاهها و کارخانهها را در اختیار داشتند قویترین طرف درگیردر جنگ بودندو لذا کمترین خسارت را متحمل شدند.
بعد از گذشت دو سال از آغاز جنگ در سال ۱۹۹۴ با امضای توافق نامهٔ آتش بس بین کرواتها و بوسنیها در زاگرب و تشکیل فدراسیون مشترک بوسنیایی و کراوات تحت عنوان فدراسیون بوسنی و هرزه گوین تعداد طرفین درگیر به دو طرف کاهش یافت و در نهایت یک سال بعدتر در نوامبر ۱۹۹۵ در اثر فشار و میانجیگری نیروهای بین الممللی توافق صلح دیتون بین گروههای درگیرامضا شد و جنگ نافرجام و بیهودهٔ بوسنی بعد از تحمیل آسیبهای مالی و جانی فراوان بر هر سه قومیت درگیر بویژه بوسنیها پایان یافت.
در طی جنگ بوسنی ۲۹ میلیارد خسارت مالی بر این کشور تحمیل شد، ۱۷ هزار کودک کشته و ۱۸۰۰ کودک معلول گشتند، بالغ بر یک ملیون و سیصد هزار تن آواره و حدود ۹۷ هزار نظامی و ۴۰ هزار غیر نظامی کشته شدند. میزان تلفات وآسیبهای وارد آمده بر بوسنیها به علت ضعف نیروهای بوسنیایی از دو طرف دیگر بیشتر بود به طوری که حدود ۸۳ % از کشتههای غیر نظامی را بوسنیها، ۱۰% را صربها وفقط ۵% را کرواتها تشکیل میدادند. از همان روزهای آغازین جنگ که بوسنی شرقی به تصرف صربها در آمد عملیات پاکسازی قومیتی با سوزاندن و غارت خانهها، تخریب آثار و بناهای تاریخی و فرهنگی بوسنیها و در سطح فاجعه آمیزتری با آواره کردن وقتل عام آنها آغاز شد. آن دسته از زنان و مردان بوسنیایی هم که مشمول سطوح مرگبارپاکسازی نشده بودند از هم جدا و به اردوگاهها ی مجزایی منتقل شدند. زنان و دختران بارها در این اردوگاهها از سوی فرماندهان وسربازان صرب مورد تجاوز و آزار جنسی واقع شده و علاوه بر صدمات روحی ناشی از جنگ، از بیماریهای جنسی و بارداریهای ناخواسته نیز رنج میبردند. در کل در طول جنگ بوسنی ۲۰ تا ۵۰ هزار زن مورد تجاوز قرار گرفتند که حدود ۴۴ هزار تن از آنها بوسنیایی بودند.
در درهٔ لاوشا که از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۳ در محاصرهٔ کرواتها قرار گرفته بود علاوه بر جنایتهای مستمر چون شکنجه و قتل و تجاوز در طی محاصره، تنها در عرض یک عملیات چند ساعته نزدیک به دو هزار بوسنیایی از نوزاد سه ماهه گرفته تا زن هشتاد و یک ساله قتل عام شدند. قتل عام لاوشا به همراه جنایتهای مشابه دیگر که از سوی کرواتها اعمال شد باعث گشت که آنها نیز در کنار صربها توسط دیوان محاکمات جنایات بین المللی در یوگسلاوی سابق (ICTY) به پاکسازی نژادی سیستماتیک به منظور خالص سازی مناطق تحت تصرف محکوم گردند. با این حال فاجعه بارترین جنایت در جنگ بوسنی مربوط به ژوئیهٔ ۱۹۹۵ و قتل عام ساکنین شهر سربرنیکا (srebrenica) واقع در بوسنی شرقی است که باوجودیکه از سوی سازمان ملل به عنوان منطقهٔ حفاظت شده اعلام گشته بود مورد حملهٔ نیروهای صرب واقع شد و در آن حدود ۸۰۰۰ مرد وپسر نوجوان غیرنظامی قتل عام شدند و تعداد زیادی از زنان نیز کشته و مجروح گشته و مورد تجاوز قرار گرفتند. عمق این جنایت به حدی بود که نیروهای ناتو را وادار به دخالت کردو به دنبال آن صربها وادار به پذیرفتن توافقنامهٔ صلح دیتون شدند.
هرچند که رادوان کاراجیج رهبرصربهای بوسنی در طی محاکمهاش در دادگاه لاهه با بیشرمی جنگ بوسنی را نبردی عادلانه و مقدس خوانده است اما واضح است که وقاحت هرگز نمیتواند جنایت را تطهیر کند و میزان حماقت و رذالت در جنگ بوسنی تا آن حد بود که انسان را از انسان بودنش شرمسار کند و قومیت گرایی ونژاد پرستی راپر رنگتر از قبل خطوط قرمز خواستههای بشری قرار دهد، خطوط خونینی که در ورای آن جز سقوط انسانیت و به سخره گرفته شدن عواطف انسانی چیز دیگری وجود ندارد.
2 Responses to تبعات شوم و ویرانگر قومیت گرایی ( مروری کوتاه بر جنگ بوسنی )
اگر آذربایجان از ایران جدا شود چه میشود؟
قبل از آذربایجان کردها که پتانسیل بالاتری داشته اند جدا شده و با اعتلاف فدرالی کردستان عراق ، ترکیه هم به دو سوم خاک امروزی می رسد.
ارمنستان هم کمک میکند تا در بین ترکها محاصره نشود
آذربایجان نو ظهور در بین (ایران دموکرات شده و ارمنستان و کردستان) محاصره می شود که با هم بخاطر اشتراکات منافع اقتصادی و فرهنگی و نژادی و تاریخی بر علیه دشمن مشترک(پانترکیزم)...بدون شک اعتلافی تشکیل می دهند.
تهدید هر کدام توسط آذربایجان با واکنش شدید دیگری مواجه می شود.
تبریزی که همواره جزء چهار شهر صنعتی ایران بود با نا هنجاری و فقر و محاصره روبرو خواهد بود.
کافیست یکی از همسایگان او یعنی(ایران ، ارمنستان و کردستان)از سر منافع خود کوتاه نیاید و در روز فقط یک موشک یا خمپاره روزانه برای مثال روی تبریز بیافتد ، در عرض یک سال چیزی از تبریز سابق باقی نمی ماند
آن تبریز که ماشین سازی و تراکتورسازی ، پالایشگاه ، صنایع فولاد و کارخانه سیمان و...را با صدقه سر پول نفت ایران داشت ، به کابل تبدیل می شود
غرب هم منافع خود را بخاطر یک کشور بدون منابع زیر زمینی یعنی آذربایجان ، فدای سه کشور ارمنستان مسیحی و ایران دموکرات گاز خیز(که مرزش از خزر تا تنگه ی هرمز است) و کردستان استراتژیک نمی کند.
بیشترین مصرف انرژی را طبق آمار ، آذربایجان شرقی دارد
بنابر این سقوط اقتصاد آن ، و محاصره از سه جهت به حکومت آذربایجان اجازه می دهد وضعیت فوق العاده ادامه داشته باشد و این یعنی پیش به سوی دیکتاتوری ، انقلاب آنها هم همان اول چهرگانی ها و...را می بلعد((انقلاب فرزندان خود را می بلعد))
شورشهای داخلی ، انتحاری های کردها ، جنگ و محاصره در سه جهت ، ترکیه ی اسلامی ، نفرت تاریخی غرب از پان ترکیسم ، نبود انرژی ارزان سابق ، بحران هویت ، دیکتاتوری به علاوه ی جنگ قدرت میان الهام علیف و قدرت نوظهور آذربایجان ، تجزیه ی جمهوری الهام علیف به نفع ارامنه و سیاه روزی برایشان به ارمغان می آورد.
میشه یک دعوتنامه برای من واسه بالاترین بفرستین؟
ممنون میشم!
sina.lor.sina@gmail.com
دعوتنامه به آدرس شما ارسال شد امیدوارم که فعالیت خوبی در بالاترین داشته باشید.
Something to say?