شاید دفاع هیچ کسی از حقوق پایمال شده ی مردم در انتخابات 88 برای حکومت درد آورتر از دفاعیه های محمد نوری زاد در قالب نامه های سرگشاده اش نبوده است . انتقادهای محمد نوری زاد خامنه ای را بر آن واداشت که به ریزش ها اعتراف کند ودر پی آن ابلهانه و ترحم برانگیزانه خودش را به رویش طرفداران متعصبش دلخوش گرداند . آن نگاه انسانی که باعث شد نوری زاد در مقابل جهل و ظلم بایستد، تمام تقسیم بندیهاو شکافهای حاصل از این رژیم غیر انسانی (مذهبی و غیر مذهبی، خودی و غیرخودی، انقلابی و ضدانقلابی ) را درنوردید و همچون تیری برقلب خامنه ای نشست . برای نوریزاد این که جناح مخالفش یعنی اصلاح طلبان از فرمان خامنه ای ( که تا آن زمان به او ارادتی قلبی و خالصانه داشت )سرباز زده بود مهم نبود ، اینکه معترضین همگی ظاهر مذهبی نداشتند مهم نبود ، اینکه سرنوشت منتقدین سلطنت خامنه ای کمتر از زندان و شکنجه نیست مهم نبود ، تنها برای او پایمال شدن حق انسانهای سرزمینش و مسئولیتش در برابر وجدان انسانی اش اهمیت داشت . این آزاد مرد مذهبی فریاد وا اسلاما را وانهاد و به یاری انسانیت شتافت و همین برای نظام ضد انسانی که همیشه ایدئولوژی را برتر از جان و روان انسان بر شمرده بود سخت گران آمد. بر خلاف مراجع و روحانیت قدرنشناس که همیشه از عدل و انصاف و ظلم ستیزی دم زده اند ولی به وقت عمل پشت خاکریز مصلحت سنگر گرفته اند نوریزاد نه تنها از این سنگر بیرون آمد، بلکه از سیم خاردار تقیه هم با درد و رنج عبور کرد تا بتواند هویت انسانی به اسارت گرفته شده اش را از چنگ دزدان اندیشه و تفکر انسانی برهاند . به راستی که نوری زاد زیباترین نماد سیر و سلوک انسان در مسیر انسانیت است و یکی از آزاد مردانی است که نگذاشت شجاعت بیشتر از این در پس مصلحت بی جلوه شود و آزادی را برای ما معنا و زندگی کرد. او تاوان نگاه انسانی اش را به حکومت جور و جهل پرداخت و در عوض مزد جاودانه شدنش در تاریخ استبداد ستیزی ایران را دریافت کرد . قطعا دموکراسی و آزادی در ایران هرگز دینش را به نوری زادها ، زیدآبادی ها ، توکلی ها و همه ی آنانی که در این وادی تاریک و هراسناک با شجاعت روح خسته ی انسانیت را نوازش دادند فراموش نخواهد کرد .