امام در سی و سومین سالگرد ورودش به ایران : ما گفتیم اقتصاد مال خر است لکن نگفتیم که حکومت مال خر است
Posted In:
پرت و پلا
.
By سحر
برادر صادقی دیشب خواب امام رو دیده. روحه فداهُ اصلا عوض نشده بوده با همون صلابت و اقتدار سال 57 ، مشتهاش رو گره کرده بوده و میخواسته تو دهن برادرمون بزنه که فورا جاخالی میده و میگه: اماما دست نگه دار آمریکا اون طرفه اینجا شلقم آباده. با شنیدن این حرف امام گره از مشتها باز کرده ،دست به سوی جامی درازمیکنند و با عطشی روحانی اون رو تا قطرهی آخر سر میکشند. برادر که با دیدن این حرکت متعجب شده بوده با شیطنتی بسیجی وارمیگه اماما شما هم؟
امام اخم میکنند و میفرمایند: جام زهر بود فرزند و الا این وصلَه ها به ما نَمیچسبد. - برادر:چرا روح خدا؟ جنگ که خیلی وقته تموم شده. امام با اخم بیشتر: تو کَه خبر نداری این نامردها توی قبر هم هر روز زهر به خوردمان میدهند.
در اینجا برادر به نشانهی همدردی سری تکون میده و با اشک و آه میگه: بله امام راحل. وضع ایران آشفته هست مگر آنکه آن حضرت آقا معجزه ای بکنه. اما امام خندهای ملکوتی و عرفانی میکنند و می فرمایند: مردک چه ایرانی؟ جدا که لقب عرزشی مخلس برازندهی شماهاست. این ایران از اول هم به تخممان نبود لکن هموارَه تقیه میکردیم و میگفتیم دلسوز مملکتیم. و الا من هرچَه کردم برای اَسلام عزیز، اَسلام ناب محمدی بود. حالا هم نگرانیم که قصاص چرا به حد کفایت اجرا نمیشود؟ چرا دست و پا نمیبرند؟ چرا سنگسار کم شده است؟ اصلا به قول این منافقین مملَکَتَه داریم.
برادر از سر دلداری میگه: روحی فداه یا امام راحل نگران نباشید. ان شالله اگه همینطوری پیش بریم عن قریب یک جنگ راه میندازیم که اون هشت سال دفاع مقدسمون پیشش مار و پله بازی هم نباشه. امام: احسنت بارکَ الله راستش دوسال قبل وقتی عزرئیل که فرشتهی مخلص خداست و تابستان 67 تعاون و همکاری عظیمی با هم داشتیم خبر آورد که تو تظاهرات میلیونی 25 خرداد فقط بیست تا از دشمنان اسلام کشته شدن جام که هیچ چی یک بشکه زهر خوردم. آخر اگر در دوران طلایی ما بود مگر به بیست که سهل است به دویست نفر رَضایت میدادیم .امر می کردیم خیابانها را ببندند هرچَه بمب داریم بر سر منافقین و مفسدین فی الارض بریزند.
برادر از شنیدن این حرفها موهای خوابیده اش سیخ میشه و میگه: اماما به چفیه ی اون یکی امام قسم که کمکاری نکردیم مخصوصا تو کهریزک فتح المبینی کردیم که از بهترین خاطرات جهادمون فی سبیل اللهه . اما چه کنیم که به فرمایش رهبر باید هوای جذب حداکثری رو هم داشته باشیم.- امام: ببند آن دهانت را کره خر که هرچه میکشیم از دست آن خر است. ما گفتیم اقتصاد مال خر است نگفتیم که حکومت مال خر است. رهبری مال خر است.رهبر فقط روح الله بود که مرد. خاک بر سرت رفسنجانی که عجب خری را جای من به این مخلس های بیچارَه انداختی.
برادر: عفو بفرمایید یا امام راحل قدس سرسره امام: احمق قدس سره. سرسره را دشمنان اسلام میگویند.
در اینجا برادرصادقی شرمگین میشه و سعی می کنه بحث رو عوض کنه، برای همین میگه: اماما نظر شما راجع به رییس جمهور ولایی چیه.
امام سری تکان داده و میفرمایند: همان انترالسلطنه را میگویی؟ آخر من نمیدانم سید حسن خودمان با اون سفیدی و هلویی چه کم داشت که جایش این ملیجک را بالا برده اند. اصلا نوهی خودمان به کنار خاک بر سر الدنگ آقاتان که موسوی را به این شیاد هاله دزد فروخت. این خامنهای از همان اول چشم دیدن این میرحسین را نداشت. ما چند بار واسطه شدیم لکن حسود هرگز نیاسود. این را هم بگویم که موسوی حسابش از سبزهای آمریکایی جداست. از همان روز اول که دیدیمش مهرش به دلمان افتاد. جوان خجالتی و مخلصی بود .مملکت را هم در دوران طلایی خوب اَدارَه میکرد.
برادر صادقی به فکر میره: ای بوی گل و سوسن و یاسمن آمد شما خودتون فرمودید میزان حال افراد است. احتمالا آقا هم با بصیرت مثال زدنیشان میدونستند که قراره این موسوی تو سبز از آب در بیاد برای همین داشتن زیر آبش رو پیش شما میزدن.
امام از این جسارت آشفته میشه و با غضب و ابهتی آسمانی میگه: آقاتون چیز میخوردند که زیر آب میزدند. اگر این نمک نشناس بصیرت داشت که آن همه فساد و گرانی نمیشد. کاری کرده که آن شاه پَدَر سوخته از بس نور به قبرش باریده شبها هم عینک آفتابی میزند آنوقت قبر ما هر روز ...
به اینجا که میرسه امام دیگه ادامه نمیده از شدت خشم دچار تشنج عصبی میشه و چنان مشتی بر دهان برادر صادقی میزنه که بیچاره از آن خواب روحانی و حزین بلند میشه و میبینه که دو تا از دندونهای سمت راستش لق شدن.جدا عجب معجزه و کرامتی و واقعا خوشا به سعادت ایشان.
امام اخم میکنند و میفرمایند: جام زهر بود فرزند و الا این وصلَه ها به ما نَمیچسبد. - برادر:چرا روح خدا؟ جنگ که خیلی وقته تموم شده. امام با اخم بیشتر: تو کَه خبر نداری این نامردها توی قبر هم هر روز زهر به خوردمان میدهند.
در اینجا برادر به نشانهی همدردی سری تکون میده و با اشک و آه میگه: بله امام راحل. وضع ایران آشفته هست مگر آنکه آن حضرت آقا معجزه ای بکنه. اما امام خندهای ملکوتی و عرفانی میکنند و می فرمایند: مردک چه ایرانی؟ جدا که لقب عرزشی مخلس برازندهی شماهاست. این ایران از اول هم به تخممان نبود لکن هموارَه تقیه میکردیم و میگفتیم دلسوز مملکتیم. و الا من هرچَه کردم برای اَسلام عزیز، اَسلام ناب محمدی بود. حالا هم نگرانیم که قصاص چرا به حد کفایت اجرا نمیشود؟ چرا دست و پا نمیبرند؟ چرا سنگسار کم شده است؟ اصلا به قول این منافقین مملَکَتَه داریم.
برادر از سر دلداری میگه: روحی فداه یا امام راحل نگران نباشید. ان شالله اگه همینطوری پیش بریم عن قریب یک جنگ راه میندازیم که اون هشت سال دفاع مقدسمون پیشش مار و پله بازی هم نباشه. امام: احسنت بارکَ الله راستش دوسال قبل وقتی عزرئیل که فرشتهی مخلص خداست و تابستان 67 تعاون و همکاری عظیمی با هم داشتیم خبر آورد که تو تظاهرات میلیونی 25 خرداد فقط بیست تا از دشمنان اسلام کشته شدن جام که هیچ چی یک بشکه زهر خوردم. آخر اگر در دوران طلایی ما بود مگر به بیست که سهل است به دویست نفر رَضایت میدادیم .امر می کردیم خیابانها را ببندند هرچَه بمب داریم بر سر منافقین و مفسدین فی الارض بریزند.
برادر از شنیدن این حرفها موهای خوابیده اش سیخ میشه و میگه: اماما به چفیه ی اون یکی امام قسم که کمکاری نکردیم مخصوصا تو کهریزک فتح المبینی کردیم که از بهترین خاطرات جهادمون فی سبیل اللهه . اما چه کنیم که به فرمایش رهبر باید هوای جذب حداکثری رو هم داشته باشیم.- امام: ببند آن دهانت را کره خر که هرچه میکشیم از دست آن خر است. ما گفتیم اقتصاد مال خر است نگفتیم که حکومت مال خر است. رهبری مال خر است.رهبر فقط روح الله بود که مرد. خاک بر سرت رفسنجانی که عجب خری را جای من به این مخلس های بیچارَه انداختی.
برادر: عفو بفرمایید یا امام راحل قدس سرسره امام: احمق قدس سره. سرسره را دشمنان اسلام میگویند.
در اینجا برادرصادقی شرمگین میشه و سعی می کنه بحث رو عوض کنه، برای همین میگه: اماما نظر شما راجع به رییس جمهور ولایی چیه.
امام سری تکان داده و میفرمایند: همان انترالسلطنه را میگویی؟ آخر من نمیدانم سید حسن خودمان با اون سفیدی و هلویی چه کم داشت که جایش این ملیجک را بالا برده اند. اصلا نوهی خودمان به کنار خاک بر سر الدنگ آقاتان که موسوی را به این شیاد هاله دزد فروخت. این خامنهای از همان اول چشم دیدن این میرحسین را نداشت. ما چند بار واسطه شدیم لکن حسود هرگز نیاسود. این را هم بگویم که موسوی حسابش از سبزهای آمریکایی جداست. از همان روز اول که دیدیمش مهرش به دلمان افتاد. جوان خجالتی و مخلصی بود .مملکت را هم در دوران طلایی خوب اَدارَه میکرد.
برادر صادقی به فکر میره: ای بوی گل و سوسن و یاسمن آمد شما خودتون فرمودید میزان حال افراد است. احتمالا آقا هم با بصیرت مثال زدنیشان میدونستند که قراره این موسوی تو سبز از آب در بیاد برای همین داشتن زیر آبش رو پیش شما میزدن.
امام از این جسارت آشفته میشه و با غضب و ابهتی آسمانی میگه: آقاتون چیز میخوردند که زیر آب میزدند. اگر این نمک نشناس بصیرت داشت که آن همه فساد و گرانی نمیشد. کاری کرده که آن شاه پَدَر سوخته از بس نور به قبرش باریده شبها هم عینک آفتابی میزند آنوقت قبر ما هر روز ...
به اینجا که میرسه امام دیگه ادامه نمیده از شدت خشم دچار تشنج عصبی میشه و چنان مشتی بر دهان برادر صادقی میزنه که بیچاره از آن خواب روحانی و حزین بلند میشه و میبینه که دو تا از دندونهای سمت راستش لق شدن.جدا عجب معجزه و کرامتی و واقعا خوشا به سعادت ایشان.
0 Responses to امام در سی و سومین سالگرد ورودش به ایران : ما گفتیم اقتصاد مال خر است لکن نگفتیم که حکومت مال خر است
Something to say?