رييس شوراي ملي انتقالي ليبي در مراسم اعلام آزادسازي اين كشور تاكيد كرد كه شريعت اسلامي پايه و اساس تدوين قانون اساسي جديد خواهد بود. نمی دانم که آیا لیبی‌ها از این سخنان مصطفي عبدالجليل استقبال می‌کنند و یا برخلاف او رعایت اصول حقوق بشر را به عنوان مبنای تدوین قانون اساسی خود خواستار می‌شوند. نمی‌دانم که آیا آنها اول خودشان را مسلمان می‌دانند و بعد لیبیایی یا برعکس؟ نمی‌دانم که آیا برای آنها مبنای انسانی حکومت مهم است یا مبنای اسلامی آن و آیا آنها برای دستیابی به دموکراسی و عدالت انقلاب کردند یا برپایی شریعت اسلام از جمله قانونی شدن تعدد زوجات.
فقط می‌دانم که پاسخ این پرسش‌ها را تنها زمانی می‌توان یافت که قانون اساسی این کشور تدوین و تصویب شود و روح حاکم بر آن و پشتوانه‌ی فکری‌اش مشخص شود. آن موقع است که می‌توان با صراحت اعلام کرد که آیا انقلاب لیبی به ثمر رسیده است و یا این کشور تنها متحمل هزینه های اقتصادی و انسانی بی‌حاصل، صرفا برای عوض کردن شکل دیکتاتوری و نه براندازی کامل آن، شده است. همانند ما ایرانی‌ها که انقلابمان تنها جابه جایی ولایت با سلطنت بود و چنان اسیر غرور انقلابی شدیم که به تمام تلاشها و تجربه‌های بشری برای دستیابی به شیوه‌های دموکراتیک مملکت داری پشت پا زدیم و قدم به راهی گذاشتیم که نه می شناختیمش و نه می‌دانستیم در ادامه‌اش به یک دره‌ی تاریک و مرگبار منتهی می‌شود. هدف انقلابی‌های ایران اعتلای اسلام و عزت مسلمین شد ولی هم انسانیت ایرانی‌ها را به فنا دادند هم اسلامشان را. هم دینمان را باختیم هم اخلاقمان را. اسلام ترقی نیافت ولی نردبانی شد برای ترقی افراد ناشایست ریاکار و این قوم ظالم چنان فساد و جنایت بار آوردند که جوانان ایرانی از اسلام و هرچه که رنگ و بوی شریعت دارد بیزار شدند. در صورتی که یک حکومت سکولار و مبتنی بر آزادی عقاید راه را بر همه‌ی سواستفاده ها و دیکتاتوری مذهبی می‌بست و اسلام هم جایگاه و احترام خودش را حفظ می‌کرد.
برای همین است که از نگاه من ایرانی که تجربه‌ی زندگی زیر قوانین اسلامی را دارم لیبیایی‌ها، چه دغدغه‌ی اسلام داشته باشند و چه دغدغه‌ی پیشرفت و دموکراسی، ناچارند به سکولاریسم و جاری شدن خرد انسانی در قوانینشان و همگامی با مدرنیته آری بگویند. قطعا امروز زمانی برای درس آموزی لیبیایی‌ها از انقلاب ایران است تا همچنان که اسطوره‌ی شجاعت شدند اسطوره‌ی آگاهی و تعقل هم بشوند.