بعد از گذشت چند ماه از شكل گيري جنبش سبز، كه هيجان و شوك ناشي از نتايج انتخابات فرو نشست و اعتراضات رنگ و بوي ديگري به خود گرفت، شفاف نبودن خواسته ها و اهداف جنبش و عدم اراده ي يك تعريف مشخص از آن تبديل به چالشي وقت گير و فرسايشي براي جنبش شد كه مهمترين نتيجه ي آن ناتواني دربسط و گسترش اعتراضات در بين طبقات مختلف اجتماعي بود. با اين حال به دليل اعتماد بوجود آمده به آقايان موسوي و كروبي و نيز درك شرايط و محدوديت هاي آنها، اكثر سكولارهاي جنبش تا حد امكان از تحميل فشار بر رهبران سبز براي شفاف گويي و به قول معروف اتمام حجت صرف نظر كردند و حتي تا جاييكه مي توانستند با تفسير دلخواه از بيانيه هاي آنها و مجاب كردن منتقدين مانع ازعميق تر شدن شكافها در جنبش شدند.

اما امروز كه به دليل قطع ارتباط موسوي و كروبي با معترضان مسئوليت اصلي بر روي دوش شوراي هماهنگي است همين افراد به سه دليل حق دارند كه از اعضاي اين شورا انتظار شفافيت و صداقت داشته باشند. دليل اول اين است كه با حصر موسوي و كروبي ،اعلام آنها به عنوان سران فتنه در صدا و سيما ، ربط دادن آنها به مجاهدين و سلطنت طلبها آن خط قرمزي كه سكولارها را وادار به سكوت و درك شرايط مي كرد محو شده است و ديگر چيزي براي از دست دادن نيست كه به خاطر آن مصلحت سنجي كرده و خود را بي محابا به دست موج سبز بسپارند. دليل دوم همان فارغ بودن خود اعضاي اين شورا از محدوديت ها و محضورات گريبانگير موسوي و كروبي است و دليل سوم كه اصلي ترين دليل مي‌باشد به سرگرداني ها ، ابهام ها و ترديدهاي رو به رشد در جنبش بر ميگردد ، طوري كه اگر آقايان شوراي هماهنگي شفاف تر عمل نكنند اين خوره ي نااميدي و شك ريشه ي جنبش را روز به روز ضعيفتر خواهد كرد.

منظور من از صداقت و شفافيت ، ارائه ي پاسخ هاي بي پرده و روشن به اين پرسشهاست : اعضاي شوراي هماهنگي آيا خواهان يك نظام سكولار هستند يا همچنان به اصلاح در چارچوبهاي اين نظام ايدئولوژيك چشم دوخته اند ؟ و اگر پاسخ گزينه ي دوم است راهكار هاي آنها براي اصلاح اين نظام چيست ؟ آيا آنها به كل خواستار حذف اصل ولايت فقيه هستند يا تنها مشكلشان با شخص خامنه اي است؟ آيا خواهان حضور مردم در انتخابات هاي آينده هستند يا به هيچ وجه و تحت هيچ شرايطي دوباره زير بار اين انتخابات ناآزاد و ناعادلانه نخواهند رفت؟

گمان مي‌كنم كه بدون پاسخ گويي به اين سوالها آن عزم و شور اوليه براي تغيير بار ديگر در رگهاي سبزها جريان نمي يابد و جنبش به جاي گسترده شدن، روز به روز دچار فرسايش مي شود. بنابراين اميدوارم كه شوراي هماهنگي به طور شفاف ديدگاهها و مواضع خود را در اين باره بيان نمايد و متوجه وظيفه ي تاريخي و حساس خود باشد. بي تعارف بگويم كه شترسواري دولا دولا نمي شود ، نمي توانند هم با رد نشدن از خطوط قرمز نظام درهاي گفت و گو و تعامل با حكومت را ،به گمان خودشان ، همچنان به روي خودشان باز نگه دارند و از طرف ديگر با طفره رفتن از پاسخگويي به سبزهاي برانداز ،موزيانه در پي حفظ جايگاه و پشتيبان مردمي خود نيز باشند. اميدوارم متوجه باشند كه عنوان كردن اجراي اصول مغفول قانون اساسي به عنوان خواسته ي جنبش، فقط از سوي موسوي آن هم تا حدي قابل قبول بود و تاكيد بر روي اين موضوع از سوي شوراي هماهنگي نمي تواند هيچ توجيهي جز اتمام حجت با اكثريت سكولارها باشد.