خداجان چنان كن كه در سال نود/ قيمت هر لواش هزار و چند شود
مرغ كنار، اين آنفلوآنزاي آخوندي/ بلاي جان هر گاو و گوسفند شود
يارانه شود يك دورغ اني و جاي آن/ تحريم هاي ملل جملگي هدفمند شود
گذشته زفقر و فساد گشت ارشاد نيز/ گريبانگير اين ملت عافيت پسند شود
خلاصه در زود پز بلا چنان بپز ما را/ كه ز زور فشار هوارمان بلند شود
ور نه تكاني بده سازمان ملل راو نگذار/ حقوق بشر ته چاه نفت دربند شود
تو داني فرشته ست اين مهاجراني ليك/ كاري كن كه همي آدم و خردمند شود
بياموز هركه را كه هست در طلب سلطنت / رضا پهلوي نشايد كه بيش ز يك شهروند شود
گر قرار نباشد و روا نيست/ خطاي پدر نوشته به پاي فرزند شود
درآخر چنان كن كه باني اين مصائب/ دست ديگرش نيز چلاق و دردمند شود
گر سرطان دارد راهي قبرش كند/ ورنه چه سود هفته اي هفت بار شاش بند شود