من از تجزیه طلبها بیزارم چون من یک ایرانی ترکم ولی آنها می خواهند هویت ایرانیم را از من بگیرند و مرا ترک ترکیه یا جمهوری آذربایجان کنند. آنها می خواهند بر تن زخم خورده ی ایران زخمی دیگر بزنند طوری که دیگر توان بلند شدن نداشته باشد. من از تجزیه طلبها بیزارم چون به خون همه ی آنهایی که در راه میهن پرستی جانشان را از دست داده اند خیانت می کنند به خون ستارخان که آزادی را برای همه ی ایران می خواست نه فقط آذربایجان. من از ترسوهایی که علاقه ی هم زبانانم به تیم تراختورو خواستن حقوق مدنی شان در قالب هواداری از این تیم را برای اهداف تجزیه طلبانه ی خود مصادره می کنند بیزارم. من از تجزیه طلبها بیزارم که جرات رویارویی با حکومت دیکتاتوری را ندارند و به دروغ و نیرنگ مسئول حقوق نادیده گرفته شده ی ترکها را هموطنان غیر ترک جلوه می دهند، هموطنانی که شلاق هایی که از استبداد و دیکتاتوری خورده اند اگر از ترکها بیشتر نباشد کمترهم نیست. من از تجزیه طلبها بیزارم چون می خواهند روزی را بیاورند که هموطنانم به دامان دیکتاتوری پناه ببرند تا مبادا فروپاشی حکومت به فروپاشی ایران بینجامد .آنها باعث می شوند فاشیسم آسوده باشد از اینکه آزادی خواهان را برابر جوانان ترک معترض قرار داده و خود نظاره گر نابودی بی دردسر مخالفینش است . جوانان ترکی که با وعده های پوچ تجزیه طلبها سرابی ازآزادی و دموکراسی ساخته اند ولی از سرنوشت کردهای ترکیه بی خبرند، بی خبرند که صرف رسمی بودن زبان ترکی آزادی نمی آورد .
من هم حق تحصیل به زبان مادری را حق نه فقط ترکها بلکه هرانسانی می دانم و از تمسخر واقع شدن زبانم دررسانه ی غیر ملی می رنجم اما هرگز سودای جدایی در سر ندارم چون پیوندی عمیق و ناگسستنی با میلیونها ایرانی دیگر در سرتاسر ایران مرا به این خاک پایبند می کند . من ماندن و مبارزه کردن را انتخاب کرده ام نه فرار و جدایی را و تا آخر هم دست در دست هم میهنانم خواهم ایستاد تا روزی که ایران آزاد شود آزاد برای همه با هر زبان ومذهب و قومیتی.