سرنگوني رژيم بدون عطش مردم به تغيير ناممكن است چه با كوكتل مولوتوف چه با تظاهرات سكوت!
مي دانم كه با اين نوشته به احتمال زياد متهم به ايجاد هاله اي از نااميدي به دور مبارزات سبزمان مي شوم اما ناچارم كه تلخي حقيقت را به شيريني توهم ترجيح دهم به اين اميد كه در بازار شلوغ شعار و وعده، واقع بيني نيز خريداري داشته باشد.حقيقت تلخ مد نظر من اين است كه 25 خرداد 88 با اين شرايط و امكانات هرگز تكرار نخواهد شد، چرا كه آن شور و شوق سياسي و شك ناشي از كودتاي انتخاباتي اندك اندك ، به مرور زمان و به مدد سركوب وحشيانه ي حكومت فرونشست و جنبش حيات كنوني اش را تنها وامدار ميل شديد به تغيير در وجود جوانان و فعالين سياسي است.
درست است كه همين حضور پراكنده نيز جاي قدرداني و اميدواري دارد ، اما اگر درپي تغيير سريع و كم هزينه تر نظام هستيم بايد ميل وعلاقه به تغييررا در روح و جان همه ي اقشار جامعه به بيشترين حد ممكن برسانيم به طوريكه حاضر به دادن هزينه هاي نه چندان پايين براي تغيير شوند .روشن است كه براي تحقق اين امر ابتدا بايد بتوانيم با اكثريت خاموش و در عين حال ناراضي از شرايط كنوني ارتباط برقرار كنيم و نياز ها و دغدغه هاي آنها را بشناسيم.
در حال حاضر ما براي ايجاد ارتباط با قشر خاموش جامعه با دو مشكل عمده روبرو هستيم : اول اينكه متاسفانه قسمت عمده ي اين اكثريت خاموش را گروههاي مذهبي و كم درآمد جامعه تشكيل مي دهند كه به خاطر تمايلات مذهبي و يا مشغله هاي روزمره ارتباط محدودي با ابزارهاي ارتباطي چون ماهواره و اينترنت دارند و از اين روتنها كانالهاي ارتباطي ما با آنها در داخل مرزهاي ايران و از طريق روشهايي چون اسكناس نويسي و شعارهاي سر داده شده در كف خيابان است.
مشكل دوم كه جديتر و مهم تر از اولي است به عدم شناخت ما از نيازهاي واقعي مردم بر مي گردد و عدم پاسخ شفاف به اين پرسش كه واقعا چند درصد از قشر خاموش جامعه به اهدافي چون حجاب اختياري يا متوقف شدن قوانين قصاص و اعدام در كشور اهميت مي دهند . شايد برايمان ناخوشايند باشد اما واقعيت اين است كه حتي تاكيد افراطي بر روي اين اهداف مي تواند به ايجاد فاصله و شكاف بين اقشار سنتي و جنبش ختم شود، چرا كه در نظر اين گروه از هموطنانمان حجاب اختياري به فساد جوانان و متوقف شدن اعدام هم به هرج و مرج و افزايش بزهكاري در جامعه منجر مي گردد . همچنين اين مردم جان به لب رسيده اما خاموش و گوشه گير آنقدر گرفتارند كه ديگر دغدغه ي آزادي زندانيان سياسي را ندارند، هرچند كه برايشان متاسف و غمگين مي شوند. براي آنان آزادي عقيده و بيان اولويت اول نيست بلكه بهبود كيفيت زندگي و اگر فرصت كنند بي ارزش شدن دين به دليل آميختگي آن با سياست دغدغه ي اصلي است.
البته سخن من آن نيست كه جنبش بايد در حمايت از اهدافي عالي چون حمايت از حقوق زنان و حجاب اختياري كم كاري كند بلكه بيشتر علاقه مند انتقال اين موضوع هستم كه تاكيد موازي و بيشتر بر روي مسائلي چون رفع تورم و بيكاري بهترين روش براي كشاندن مردم به كف خيابانها براي تغيير است. اگر اهداف اقتصادي در اولويت خواست هاي جنبش قرار بگيرند ديد اين اكثريت خاموش نسبت به جنبش سبز از سمت بي تفاوتي يا برخورد با احتياط به سمت همدردي و مشاركت سوق داده مي شود . اين بار از ديد آنان جواناني كه در برابر هجمه ي سركوب به خيابان مي آيند بر خلاف تبليغ حكومت فقط نماينده ي قشر مرفه و متوسطي نيستند كه خوشي زير دلشان را زده و تنها خواستشان آزادي روابط پسر و دختر است، بلكه اين جوانان نيزهمچون آنان نگران مشكلات اقصادي و نبود شغل و امنيت شغلي هستند. به هر حال همين تغيير ديد باعث مي شود كه گروههاي كارگري و كم درآمد خود را در جنبش سبز منزوي و غريبه و از همه مهمتر بي هدف حس نكنند و ديگر ته دلشان نگويند كه موسوي باشد يا احمدي نژاد چه فرقي به حال ما مي كند ؟! در نهايت اگر همه ي اقشار جامعه را دچار عطش تغيير كنيم آنگاه است كه مي توانيم به سرنگوني رژيم اميدوار باشيم حال چه با كوكتل مولوتف چه با تظاهرات سكوت!
9 Responses to سرنگوني رژيم بدون عطش مردم به تغيير ناممكن است چه با كوكتل مولوتوف چه با تظاهرات سكوت!
salam,dooste aziz,harf haye jalebi bood,be nazare man agar natijeye enghelabe badi,bad bashad, etemade mardom nesbat be taghir az beyn miravad, dar hal hazer taghir ani(enghelab)tanha be zarare mardom ast, bazi ha be kalemeye eslahat hasasiyat daran,va fekr mikonan ke eslahat yani taghir nakardan hokoomat,ama eslahat be manaye haghighi yani taghire tadrijiye afkare mardom,va dar nahayat sarnegooniye nezame hakem,albate in hadaf ba hadafe eslah talabane hokoomati kamelan fargh dare,be nazare man agar in energhi sarfe agah kardan mardom beshe,oon vaght ba ye farakhan,milun ha nafar be khiyabun miyan,be nazare man ta aksariyate mardom hazer be dadane hazineye bala baraye taghir nashan,sar anjam khoobi baraye ayandeye in harkat dar entezar nist, ma bayad mesle payam baran shoroo konim, be sohbat kardan va agah kardane mardom,va aval az khanevadeye khod shoroo konim, hamsaye ha va.... Dar in soorate ke be zibatarin natiye miresim, harf haye shoma vaghean ziba bood,...bedrood
بسيار زيبا گفتي! آري دغدغه جنبش سبز دغدغه تمام مردم ايران نيست و اين يك حقيقت تلخ است، يكي از نقاط ضعف بسيار بزرگ جنبش كه ويراست دوم منشور سعي در جبران آن نموده نپرداختن به حقوق حقه قوميتها و اقليتهاست اينست كه امروز تبريز بر نمي خيزد! زيرا يك ترك مي پندارد خواسته هايش جايي در ميان خواسته هاي جنبش سبز ندارد! به نظرم تاكيد بر حقوق قوميتها و اقليتها بصورت كاملا پررنگ و حاوي يك برنامه عملي نه در حد شعارهاي مكتوب كه قانون اساسي حاضر هم آنها را دارد ، تاكيد بر گسترش رفاه عمومي، حقوق كارگران و كارمندان، صنعتگران و حتي حمايت از سرمايه داران از جمله راهكارهاي جذب عامه به جنبش است.
be nazaram dorost migi.kamre in regime mishkane be khater azadi, vali economy in regime az pai dar miare. albatekar ham nakonim mishe khodesh.chon paye eghtesda iran dar hale az bein raftan. roozi ke tolid nafte iran mosavi besh ba masraf.on rooze akhare in regime. hala 5 sale dige ya 10 sale dige.on roozi ke goshneha oomadan khiaboon ba 100000 sepahiam nemishe kari kard.oon moghe be khodetoon migid .enghdre rahat bood.
mardom goshne bad az tazahorat shab nemiran khune esterahat konan.vali bara azadi miran khune ye break begiran. in moshkel sabzas.
ناشناس اول عزيز
از كامنت پرمحتوايتان ممنونم ، من هم مخالفتي با اصلاحات ندارم اما به هر حال اصلاحات هم در كشور ما نيازمند هزينه هاي گزاف است و بايد مردم آماده ي دادن اين هزينه ها شوند ، هدف من ارائه ي راهكاري براي جذب همين مردم است و در حال حاضر شعارها و اهداف اقتصادي را پيش نياز ورود آنها به جنبش و متعاقب آن پروسه ي آگاهي سازي مي دانم
ناشناس دوم عزيز از شما هم ممنونم در چند جمله نيازهاي فعلي جنبش را خلاصه كرديد
پ.ن : متاسفانه امكان اينكه كامنت هركسي رو زير كامنت خودش جواب بدم ندارم اگر يك اسمي هنگام وارد كردن كامنت مي نوشتيد بهتر بود در هر حال خيلي ممنون
و بالاخره ناشناس سوم محترم كامنت شما منو ياد اظهار نظر سردار قاسمي كه نگراني خودش رو از به خيابون اومدن پابرهنه ها و دمپايي به پاها ابراز ميكنه ميندازه :)با كليت حرفتون موافقم
بسیار زیبا و اصولی به جنبش و جامعه مان نگاه کرده ای .
در پیشبرد جنبش به سمت لایه های دیگر جامعه موفق باشیم.
خیلی تحلیل خوبی بود.
یه نکته ای هم که باعث شد بعضی ها دیگه به خیابون نرن این بود که خیلی از کسایی که به تظاهرات میان انگار خودشونم خودشونو گناهکار میدونن!
ما میریم چون حق با ماست و با قدرت هم می ریم که حقمونو بگیریم. پس دیگه دلیلی نداره که تا به چندتا مامور میرسیم از هم جدا شیم و پراکنده شیم و مثل گناهکارا فرار کنیم. اگر میخوایم واقعا کشورو آزاد کنیم، جای نوشتن مقالات حماسی تو اینترنت جراتمونو تو خیابون، ساعد تو ساعد هم وبدون فرار ثابت میکنیم، اگر عقیده داریم حق باماست.
ولی اگر میخوایم فرار کنیم گرگم به هوا با داداش کوچولو بیشتر حال میده امن ترم هست!
اگر باهم باشیم هم قوی تریم هم کمتر دستگیر میشیم هم اونارو به وحشت میندازیم. نهایتش دوتا باتوم خوردنه که اگر باهم باشیم احتمالش کمتره و مقابله به مثلم راحت تر.
از اشتباهامون درس بگیریم تا موفق بشیم. تا ابد هم اگر بریم تو خیابون و دوتا شعار بدیم و کتک بخوریم، بعضیامونم دستگیر شیم... کسی فرش قرمز آزادی واسمون نمیندازه!
به امید آزادی V
گرگها بدانند:
آقاي سيد علي عزيز ، در زمان رهبري تو ، حجت ابن الحسن العسكري ظهور خواهد كرد...
http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=61:1389-06-02-18-16-45&catid=52:zohor
Something to say?